Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران؛ غلامرضا بنی اسدی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

والله و بالله انقلاب ما تا امروز با دست غیب حمایت شده است. این را یکی از محترمین تریبون‌دار و صاحب جایگاه می‌گوید.

به گمان من نیز، واقعا همین‌طور است. با مدیریت شما حضرات واقعا دست غیب بوده است که انقلاب را تا این جا از تنگنا‌ها نجات داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به راستی نیز وقتی مردی از خویش برون نیاید و کاری نکند، باید هم دست غیب بیاید و بنیادی که با خون شهیدان بر پا شده است را حفظ کند. خدا روی خون پاک شهیدان غیرت دارد.

امید ما هم به همین است اما کاش ما هم بهره‌ای از این غیرت داشتیم و کار را بسامان می‌کردیم. کاش حال مردم را درک می‌کردیم و می‌دانستیم گرسنگی خیلی بیشتر از بی‌حجابی به ایمان، شبیخون می‌زند. کاش در یادمان می‌ماند که امیر ایمان و مؤمنین، علی(ع) که فقر را موت اکبر می‌خواند هرگز عنوانی چنین را برای گناهان دیگر به کار نبرده است.

نامه امام به مالک را بخوانیم و پند گیریم. بخوانند مسئولان و درس بگیرند. تا وقتی سفره مردم آباد و معیشت‌شان برقرار و زندگی شان آرام نباشد، فقط از حجاب گفتن مثل کاغذ دیوارئی خواهد بود که اگر هم بر دیوار زندگی بچسبد، به اندک زمانی به هم خواهد ریخت. زندکی مردم که تامین شود هم عرف حجاب را به قرار شرعی تنظیم خواهد کرد و هم خانواده‌ها برای تولد فرزند، روز‌ها را خواهند شمرد.

تا زندگی درست نشود، هیچ چیز درست نخواهد شد که اگر می‌خواست درست بشود، الان زنان مقنعه پوش و مادر چندین فرزند بودند اما اوضاع را همه می‌دانیم و امار طلاق را در نسبت یک به دو ازدواج اخیرا خوانده‌ایم. مردم علاوه بر وضعیت، صداقت ما را هم اندازه می‌گیرند. به یاد دارند که ضعف دیگران خیانت و جنایت جار می‌زدیم و ضعف عمیق‌تر خودی‌ها را «امتحان الهی» می‌خواندیم و هنوز هم - بی‌دغدغه و با صدای بلند - چنین می‌کنیم.

وقتی خلقی را چنین گرفتار استاندارد‌های گوناگون می‌کنیم مردم هم با ما به همین شیوه رفتار می‌کنند. باری، دست غیب و امداد الهی، انقلاب را تا اینجا رسانده است اما هشدار که قرار نیست همیشه چنین باشد. گاهی هم دست غیب می‌آید و بر سینه نامحرم می‌کوبد.

خدای حکیم را سنت‌هایی است قاعده‌مند که اگر خود را با آن‌ها تنظیم نکنیم، نظامات ما با مشکل مواجه خواهند شد. اگر می‌خواهید انقلاب شهیدان بماند، اگر می‌خواهید شهادتین به عزت از ماذنه‌ها آواز شود، بروید و برویم و خود را اصلاح کنیم. بی‌علم، به حوزه عمل و زندگی مردم وارد نشویم. آنان جز راه حق را در پیش نخواهند گرفت. باور به مردم، اعتماد آنان را چند برابر می‌کند. این هم می‌شود ذخیره و سرمایه اجتماعی ملی که جامعه را در مدار صلاح نگه می‌دارد.

منبع: جماران

کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه روزنامه جمهوری اسلامی زلزله ترکیه و سوریه دست غیب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۴۸۶۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟

فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاه‌ام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیت‌های فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفت‌شناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازه‌ترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بی‌عدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.

به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمی‌ترین پرسش‌ها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر می‌کنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عده‌ای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد می‌کنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری می‌تواند شما را به سوی زندگی‌ای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.

من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه می‌تواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.

من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی می‌تواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام می‌تواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل می‌اندیشیدند و سعی می‌کردند نقشه‌ای برای آن ارائه دهند. این می‌تواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که می‌توانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روش‌هایی است که در آن زندگی سخت است.

بحران میانسالی یکی از آن پدیده‌های فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقاله‌ای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحران‌های خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه می‌کرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر می‌بردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایین‌ترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق می‌کند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق می‌کند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت می‌کنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیش‌تر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر می‌رسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.

بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه می‌کنند و احساس پشیمانی می‌کنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینه‌های شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیش‌تر فرصت‌هایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمی‌توانید با آن‌ها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینه‌ای خارج شده از دسترس قلمداد می‌شود.

افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیز‌هایی که زندگی را با ارزش به نظر می‌رسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر می‌رسد که در فاصله‌ای قرار دارد که می‌توانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.

بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط می‌شود که فیلسوفان آن را "ارزش‌های غیر قابل مقایسه" می‌نامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظه‌ای پشیمان نمی‌شوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.

یکی از چیز‌هایی که ما در میانسالی تجربه می‌کنیم انواع زندگی‌هایی است که نمی‌توانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این می‌تواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من می‌توانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز می‌توانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما می‌توانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلی‌ای که دوست هستید ملاقات نمی‌کردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.

نقطه شروع آن است که با سختی‌ها بنشینیم و آن‌ها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیده‌هایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.

اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه می‌دهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق می‌توانیم بفهمیم که چگونه فلسفه می‌تواند به عنوان خودیاری عمل کند.

دیگر خبرها

  • خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟
  • آیا بهبود یافتگان سرطان سینه بار دیگر به سرطان مبتلا می شوند؟
  • شورا‌ها مظهر انتقال قدرت متمرکز دولتی به مدیریت مردمی
  • کرمانشاه هاب منطقه‌ای مدیریت بحران غرب کشور شد
  • هویت پوشالی صهیونیست‌ها در مقابل ایمان و قدرت موشکی ایران فروریخت
  • هشدار جدی روزنامه جمهوری اسلامی درباره نقشه جدید نفوذی ها در ایران
  • اقتدار جمهوری اسلامی تکیه گاهی برای آزادی خواهان جهان است
  • اربعین به برکت انقلاب اسلامی جهانی شده است
  • زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟
  • ضرروت ایجاد برابری بیشتر در توزیع ابزار تولید